موهام خیسه و حوله رو سرم سنگینی میکنه(این هندیا یا حتی همین ا چجوری اونهمه پارچه رو روسرشون تحمل میکنن هی همه ش؟!)
باس موهامو خشک کنم
مسواک بزنم، کرم بزنم، بقیه ی چاییمو بریزم و ظرفا رو جابه جا کنمو و کثیفاشو بشورم
بعدم بیام سر کارام
و همه ی اینا بهانه ای میشن واسه اینکه از دیروزم ننویسم
اصن اتفاقای دیروز خوب نبود
غمگینم میکنه تکرارشون
و مثل یه دمل دهن باز میکنه هزارتا مساله ی دیگه
که شاید پست دیروزم بشه مثنوی ه هفتاد من
پس بنا به بهانه های بالا من وقت ندارم که از دیروزم بنویسم و نمینویسم و نمیگم
ز_ت پی ام داده فردا که میرم همو ببینیم
هم دلم براش تنگ شده و دوست دارم ببینمش
هم ابروهامو دوماهه گذاشتم بیاد و پرشه که ماه بعد برم سالن
و دوست ندارم با این پاچه بزیا ببینتم
البته دیشب یه ویدیوکال سه نفره با اون و ز_آ داشتیم که خب دیدیم بالاخره همدیگه رو
ولی خب دختر است دیگر
حالا ببینم چیکار میکنمو جوابشو چی میدم
درباره این سایت